جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ اسفند ۱۱, جمعه

چوپانان

چوپانان


هر چه فكر ميكنم عمده ترين نقش را در ايجاد چنين فضاي يكدست و منظم بنام روستاي چوپانان ، همدلي و همبستگي مردمان آن زمان ايفا نموده ، چرا كه مسلم است اين وسعت خانه ها و اماكن چوپانان همزمان و در يك برهه و طبق نقشه اي خاص و از پيش طراحي شده ساخته نشده و مشمول زمان گرديده و تنها نزديكي دلها و محبتها و يك رنگي ها باعث شده هر كس قصد بناي خانه داشته به همسايگان نگاه كرده و تلاش كرده مشابه آنرا بسازد.
• چون هيچ حس برتري نسبت به خود و ديگران قائل نميشدند (البته گاهي تفاوتها بين ارباب و رعيتي را با مساحت خانه ها نشان ميدادند كه آنهم قابل تحمل همگان بود ) و اين اولين اصل در ساختن خانه بوده و بعد از آن امكانات و نيازها و موقعيت جغرافيايي و آفتاب را در نظر ميگرفتند و تغييراتي بنا بر سليقه ها و تجربه كمبودها ي همسايگان در داخل خانه ها اعمال ميكردند .
همچنين حفظ حريمها و ارزش قائل شدن به حقوق ديگران اجازه نداده سانتيمتري ديوارها جلو يا عقب گذاشته شوند و حتي همين عقيده باعث شده در چوپانان تا مدتي كوچه بن بست وجود نداشته باشد ، چون گذر از كوچه را حق همه ميدانستند و محدوديتي ايجاد نميكردند. پيوستگي خانه ها را بخاطر نبود برق و استفاده از نور مهتاب در شب نشيني ها و فرار از هواي گرم اتاقها در نظر داشتند و همسايه ها از چند خانه آنطرف تر راحت از پشت بامها گذر كرده و با هم مينشستند و اين هم نشيني ها حاصل دوستي ها و بي ريايي ها بوده كه امروزه كمتر ديده ميشود .
• امروزه ديوار خانه ها را با نرده هاي آهنين كه مشابه آنرا در زندانها ميتوان ديد محصور ميكنند و لبه هاي پشت بامها را بالا ميبرند و زنداني اختصاصي براي خود و خانواده درست ميكنند و هر چه اين زندان خانگي آژير خطر و دوربين مدار بسته و نگهبان و سگ بيشتري داشته باشد نشانه اوج فرهنگ شهر نشيني و تمدن صاحب آن به اصطلاح خانه است !!! تازه سلام كردن به همسايه افت شخصيت مي آورد و هميشه آن كه نماي ساختمانش آجر نما يا سنگ كاري نشده بايد به آنكه نماي ساختمانش ساخته شده و شيشه اش رفلكس است سلام كند و عكس آن يك معضل فرهنگي است و افت كلاس مي آورد !!

• بگذريم ... آن روزها ملات ساختماني تركيبي بوده از خاك پاك خدا و عرق جبين و مقداري خون دل حاصل از مشقت ها و چندين قطره اشك شوق حاصل از صاحب خانه شدن يك همنوع و نقشه آنها حاصل پاكي چشمانشان و ريسمان كار آنان بند نامريي كه با آن دلها را بهم پيوند زده بودند( سر اين بند نامريي به قلب همسايگان و بستگان با صدها متر فاصله بدون گره وصل بود) و كارگران بخاطر نداري و فقر و اجبار كار نميكردند و كارگر كسي نبود بجز اهالي خانه خود و همسايه اعم از زن و مرد ، از تهيه خشت ها گرفته و حمل گل و خشت با زنبر ها و تشت ، تا پرتاب آن به ارتفاع بادگير ها و جالب اينكه همكاريها بدون چشم داشت بوده وبا مقداري گندم و جو (آنهم با اصرار صاحب كار) طي ميشد و اعتقاد قلبي داشتند كه روزي هم ما خانه خواهيم ساخت و او كمك خواهد كرد ......
• ولي امروزه ... يك گروه مهندسي كه با پارتي انتخاب ميشوند ،چندين ماه و گاهي سال فكر ميكنند و سليقه را نسبت به مواجب دريافتي به اجبار يكي مي كنند و پس از مدتي طرح احداث يك شهرك را آماده ميكنند و تحويل پيمانكاران منتخب ميدهند و در يك معامله دو سر سود شريك ميشوند ( تو نگو ما هم نمي گيم و تو بخور و بگذار ماهم بخوريم ) با حقه هاي واقعا " مهندسي زحمت ميكشند چشم و دل هزينه ميكنند كه ببينند " كلفتي نان كجاست و نازكي كار كجا" ،
• در نهايت هم صاحبان ساختمان بعد از اينكه پيمانكار محترم و گروه مهندسي را ديدند و حق السكوت آنها را سرفيدند ! براي اينكه حداقل به فاصله يك استان متشابهي براي نماي ساختمانشان نباشد شهرها و اينترنت و دنيا را سرچ ميكنند !!! تازه براي تجاوز به حريمها و حقوق شهروندان ، چندين برابر پول يا مفت ميدهند كه استاد كاري خبره با چندين عمله افغان كه قبلا در كارهاي سنگين تست داده اند اجير ميكنند و شبانه ( دور از چشم ماموران به ظاهر نگهبان حقوق شهروندي كه مواجب بگير شهرداري هستند) يك طبقه روي ساختمان بي بنيه و اساس خود ميگذارند يا بالكن اضافه ميكنند يا خيلي منصف باشند ورودي زير زمين مسكوني يا تجاري خود را داخل پياده رو احداث ميكنند !!
• آيا با اين تفكرات تمدنيست ، ميتوان اميد داشت كه متشابهي براي چوپانان بوجود آيد .؟؟

و در نهايت هم با يك ببخشيد به قاضي و پرداخت رشوه ميليوني به كارشناس مربوطه و جريمه صد هزار توماني به شهرداري و يك لبخند رضايت از موفقيت در تسخير حقوق ديگران ، سر و ته قضيه را هم مي آورند .

آيا با اين تفكرات تمدنيست ، ميتوان اميد داشت كه متشابهي براي چوپانان بوجود آيد .؟؟
حال با در نظر گرفتن مشقت هاي پدران و اجدادمان و هنر آنان در ايجاد چنين فضايي هنري و چشم نواز كه با خود خاطراتي تلخ و شيرين را يدك ميكشد و چوپانان را در بين روستاهاي خاص دنيا قرار داده و انگشت نما كرده ، آيا ميتوان براحتي كوس تمدن زد و تنها به دليل اينكه ..امروز مد نيست و يا خانه ها قديمي و بي كلاس است و با تكيه بر اندوخته مالي( كه آنهم حاصل زحمات همان پدران بوده) تيشه تخريب در دست گرفت و تن چوپانان را با آن بادگيرهاي زيباي سر به فلك كشيده رنجور كرد ؟ آيا آنان كه چنين تفكراتي دارند فكر كرده اند كه از زخم هر تيشه آنها چقدر عرق جبين و خون دل و اشك پيشينيان سرازير ميشود ؟ البته ديدن منظرهاي چنين چشم دل مي خواهد كه متاسفانه در پشت افكار مدرنيت و گرد حاصل از شمارش اسكناسهاي كثيف، چشم دل بعضي ها كور شده .

روستا 1 _ روستای چوپانان
بهار 91

سینا صمیمی
منبع: دهستان چوپانان
91/11/26

هیچ نظری موجود نیست: