اینم یه کلیپ از خوندن حسن آقا کلانتری (عاشق)
تابستون 91 - پشت کوه دشت
[http://www.aparat.com/v/YkrJv]
تابستون 91 - پشت کوه دشت
[http://www.aparat.com/v/YkrJv]
محفل شب شعر
جمعه 2 فروردین 92
ساعت 15:00 الی 19:00
جمعه 2 فروردین 92
ساعت 15:00 الی 19:00
نزدیک ساعت 11 بود که موبایل وادار نداشت. هی زنگ زنگ زنگ... 8 بار زنگید و هربار یساعت بوق... اول که محل نذاشتم. ولی دیدم خیلی سمجه گوشیا برداشتم...
بقیه در ادامۀ مطلب
بازم پیشنهادم اینه یه سری به خونه هاتون بزنت
چند دقیقه ای مشه که بارون شروع شده (از 21:10) و بنظرم شدتش از بارون قبلی بیشتره. اگه این بارون تا صب بیاد فک نکنم چوپونونی برامون جا بذاره
بنظرم یکیا بفرستت سری به خونه هاتون بزنه تا عیدیه بیدربلا نباشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
21:30 فعلا که بس کرده. خیلی نگران نشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
23:00 چقد خوشه زیر بارون...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوشنبه 11:20 :از 10 صبح بکوب داره میاد
بنظرم یکیا بفرستت سری به خونه هاتون بزنه تا عیدیه بیدربلا نباشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
21:30 فعلا که بس کرده. خیلی نگران نشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
23:00 چقد خوشه زیر بارون...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوشنبه 11:20 :از 10 صبح بکوب داره میاد
استفادۀ اختصاصی از اموال دولتی
اینم یه شوخی که دوستان با ما کردند... به زعم بعضی دوستان "خودزنی"...
[http://www.aparat.com/v/9gatf]
اینم یه شوخی که دوستان با ما کردند... به زعم بعضی دوستان "خودزنی"...
[http://www.aparat.com/v/9gatf]
محمـــــــود که عــــکـــــس میگرفتــــــــــــی همه عمــــــــــــــــر...
دیدی که چگونه عـــــــــکــــــــــس، محمـــــــــــــــــود گرفت؟؟؟!!!!!!
کلی با این بیت شعر حال کردم... خاسم شما هم بی نصیب نمونت...
دیدی که چگونه عـــــــــکــــــــــس، محمـــــــــــــــــود گرفت؟؟؟!!!!!!
کلی با این بیت شعر حال کردم... خاسم شما هم بی نصیب نمونت...
تو یماهۀ اخیر تو سه نوبت از جوبه عکس گرفتم...
دوتا اولیش حدود یه ماه پیش بود
دومیش صبح پنجشنبه بعد از 24 ساعت بارندگی بود. قنات کور شده بود و آب راه میومد فقط و بیشتر از آب راه آبی بود که تو خیابون اصلی راه افتاده بود و تو جوب میریخت
سومین عکسا هم دوروز بعد از کور شدن قنات گرفتم. یعنی شنبه صبح. کامل خشک بود.
دوتا اولیش حدود یه ماه پیش بود
دومیش صبح پنجشنبه بعد از 24 ساعت بارندگی بود. قنات کور شده بود و آب راه میومد فقط و بیشتر از آب راه آبی بود که تو خیابون اصلی راه افتاده بود و تو جوب میریخت
سومین عکسا هم دوروز بعد از کور شدن قنات گرفتم. یعنی شنبه صبح. کامل خشک بود.
روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند،
او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد، اما عقرب انگشت اورا نیش زد.
مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد،
اما عقرب بار دیگر او را نیش زد. رهگذری او را دید و پرسید:
برای چه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟
مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم.
تقدیم به کسانی که نیش عقربها از دوستان خود خوردند و حرف نزدند
و دوباره عشق ورزیدن...
او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد، اما عقرب انگشت اورا نیش زد.
مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد،
اما عقرب بار دیگر او را نیش زد. رهگذری او را دید و پرسید:
برای چه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟
مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم.
تقدیم به کسانی که نیش عقربها از دوستان خود خوردند و حرف نزدند
و دوباره عشق ورزیدن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر