جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ اسفند ۱۱, جمعه

تاریخچه چوپانان


تاریخچه چوپانان

در سالهاي قبل از 1280 كارواني از همدان به سمت جندق در حركت بود.
در كناره كوه انبار براي استراحت اتراق مي كنند.اين كاروان يكي از علماي زمان خود را همراهي مي كرد. سيد محمد باقر همداني نگاهي به كوه وبيابانهاي اطراف انداخت وبه همراهان خود گفت من سه ابادي با اب فراوان ودشتهاي سرسبز به قطار در اينجا ميبينم.___سالها گذشت.كارواني با تعدادی شتر از همان مسير عبور مي كرد.كاروان در چاه چوپونا (چوپانها) لنگر انداخت.هر چه اب كشيدند بالا امد وذره اي از اين اب كم نيامد.رئيس كاروان حيرت از اين اب جرقه اي در ذهنش خورده بود را مرور ميكرد.اين چاه به چه منبع زير زميني وصل بود كه تمامي نداشت؟ ايا ميشد اين اب را رو اورد؟ ايا ميشد در بياباني پوشيده از ماسه بادي وسنگلاخ كشاورزي كرد؟ ايا زمين ان قابل كشت است؟ وچندين ايا كه جواب مثبت به انها ريسك زيادي را مي طلبيد.
4 نفر از شترداران انارك كار را اغاز كردند. بنا را براين گذاشتند كه هر يك سهم مساوي در بيرون اوردن اب بدهند وپس از انكه اب رو امد هر كدام دو قسمت يا دو دانگ از اب را بردارند وهر دانگ 24 ساعت اب قنات باشد.در مجموع اب روي هشت بگردد.همان اوايل كار بود كه حاج محمد(حاج محمد رحيم) يك دانگ از باقر حاج محمد را خريد  وتيم پنج نفره مالكين را تشكيل دادند.
2 دانگ مندلي رمضون ،2 دانگ____،2دانگ محمد حاج عبد الهي ،1 دانگ حاج محمد_____،1 دانگ باقر حاج محمد، پنج مرد كار خود را اغاز كردند.پنج انسان با شخصيت وبا فرهنگ كه سر امد ديار خود بودند،پنج ستوده ممدوح،پنج محمد كه به حق شايسته ستايش بودند،دست يا علي دادند وكار اغاز شد. اولين قدم ساخت قلعه اي در نزديكي چاه چوپانها بود كه براي سر پناه ارباب ورعيت وهمچنين كارگران ومقنيان قنات لازم بود.قلعه اي با اتاق هاي دور هم كه هر خانواده در يكي از اتاق ها سكونت داشت.زندگي مسالمت اميز انها در كنار هم وبا هم حكايت از فرهنگ بالاي مردم قلعه داشت، چرا كه مردم ان گزينش شده بودند.كارگر ورعيت جزء  بهترين هاي منطقه بودند واما كار به همين راحتي نبود.صبح تا غروب چاهها كنده ميشد وشب تا صبح توسط جندقي ها پر ميشد.جندقي ها مخالف سرسخت اين قنات بودند وانها اين اب وخاك را حق خود وتحت مالكيت خود مي دانستند.
بالاخره به پيشنهاد يكي از اربابها به حاج مشير منشي باشي وزير ظل السلطنه برادر ناصرالدين شاه نيز دو دانگ اعطا كردند تا با وجود سهم وي در اين ابادي ديگر كسي جرئت دست اندازي به اموال دستگاه سلطنتي را نداشته باشد.اين ترفند خيلي زود وخوب جواب داد.جندقي ها به خاطرترس از دستگاه حكومت ديگر سماجت نكردند ودعواي بين اناركي ها وجندقي ها سر چوپانان به نفع انارك به پايان رسيد.در اين ميان حاج مشير 2 دانگ از اب چوپانان را سود كرد واز ان پس  كل اب 10 دانگ شد واينك هم اب قنات روي 10 روز ميگردد.18 كيلومتر قنات ظرف____سال زحمت پياپي سرانجام در سال 1282 ثمر داد واب قنات در كنار قنات قديمي كه حاج حيدر انرا رو اورده بود روشنا بخش اين ابادي شد.
قدم بعدي نامگذاري ابادي بود كه با الهام از نام چوپانها نام ابادي را چوپانان گذاشتند. سالها مردم چوپانان در كنار هم در قلعه زندگي خوب وخوشي داشتند تا اينكه سيل ویرانگرقلعه را ويران كرد وباز هم مالكين دلسوز از جيب خود واز انبار ميانه كه خود طراح ان بودند ،طرح فعلي چوپانان را پياده كردند. كدخدا با شور اربابها انتخاب ميشد. ميرزا محمدعلي اناركي ، عباس ميرزا ،جعفر مندلي ،آق محمد استاعلي عباس كدخدا وحسين كبلا علي كدخداهاي چوپانان بودند كه توسط شوراي مالكين براي رسيدگي به امور ابادي انتخاب شدند.بد نيست سري بزنيم به انبارميانه ودفتر ميانه دست كد خدا بود.هر يك از مالكين هنگام برداشت محصول موظف بودند ، به ازاي هر حبه ملك خود مقداري به انبار ميانه تحويل دهند وسپس اين انبار كه انباشته از محصول مي شد، خرج مصارف عام المنفعه را مي داد.
همه چيز از خودمان بود.از فكر بزرگان ما ومالكين كه خود من به شخصه هنوز به عنوان ولي نعمت به انها نگاه مي كنم.حمام عمومي ف رختشور خانه ،غربخانه ،باغ ملي ، دبستان ستوده وايراندخت ، مسجد، درمانگاه،.... وهمه همه از خودمان  واز انبار ميانه است. هر چيز كه داريم از خودمان بوده وهر چيز كه هست از خودمان است.
بارها همه در جلسات وشب نشيني ها وهمايش ها و... مي گوئيم چرا؟
چه شد كه چوپانان ره صد ساله را يك شبه رفت. يك شبه از هيچ به همه چيز رسيديم ولي  با روند كنوني ره صد ساله را هزاران سال ديگر هم نخواهيم پيمود.نظام رعيت وارباب در چوپانان عالي بود چرا كه ارباب ها ورعيت ها در كنار هم وبا دلسوزي وتعامل دو جانبه ومنحصر به فرد كار مي كردند.اما نظام ارباب ورعيت بيرون چطور بود؟ ارباب هاي ظالم خون رعيت ها را در شيشه مي كردند.رحمي به انها نداشتند حتي به ناموس انها با به ثمر رسيدن انقلاب نظام ارباب ورعيتي كه سراسر ايران از ان در عذاب بودند نيز به تدريج برچيده شد.چوپانان مستثني نبود واربابهاي ما نيز چوب نام ارباب را خوردند.
ارباب:چه مخوفي؟ اين طرز فكر كردن همان وبي سروصاحب ماندن ابادي نيز همان عده اي كه خود را در اين جريان ذينفع بودند اتش به تنور اين تفكر ريخته وبه تدريج مالكين چوپانان كه همه وقت وسرمايه .جواني ودر كل زندگي خود را به پاي اين اب .خاك ريخته بودند به حاشيه رفتند ويا رحل سفر بستند وبه شهر هاي ديگر رفتند.براي همين همايش از خيلي از اين عزيزان دعوت كرديم كه نظرات انها نيز كمال بهره را ببريم.اما  سرخوردگي ونوميدي كه باعث وباني ان خود ما بوديم باعث شد دعوت ما را نپذيرند كه البته تا حدود زيادي حق هم داشتند.
 محقق:ذبیح مرتضوی

هیچ نظری موجود نیست: